نیازنیاز، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

روزگار نیاز کوچولو

سالگرد ازدواج

عزیز مامان 4 مرداد 85 من و بابا جواد با هم ازدواج کردیم یعنی امروز 6 امین سالگرد ازدواج ماست هنوزم دستای گرمت جای امنی واسه گریه‌ست تو قشنگی مثل بارون، من دلم پر از گلایه‌ست هنوزم تو این هیاهو توی این بغض شبونه من و گنجشکای خونه دیدنت عادتمونه یه عاشق چیزی جز عشق تو سرش نیست یه عاشق فکر سود و ضررش نیست همه خوب و بد قصشو میخواد یه عاشق نگرون آخرش نیست روی دل کاغذی؛ خودنویس های کمرنگی هستند ؛دوستت دارم های یواشکی. ...
4 مرداد 1391

تابستون و آب بازی

دختر من اومدم از این چند وقته برات بگم روز پنجشنبه رفتیم قزوین پیش هنگامه و امیرحسین شما هم تا جمعه که میخواستیم برگردیم مامانشون بودی پیرشون در اومدکلی باهاشون بازی کردی و دستور دادی بیچاره هنگامه دانشجو و امیرحسین 14 ساله هم به علت علاقه زیادشون به شما هیچی نمیگفتن و مطیع بودن ظهر جمعه رفتیم منطقه ای به نام دریابک خیلی خوشگل بود عکسهاشم موجوده و اما آب بازی امروز با هم رفتیم پارک شما دو تا سر خوردی که یهو چشمت افتاد به آبپاش  گفتی برم زیرش منم قاطع گفتم نه و برای اینکه منو راضی کنی گفتی دهنمو میبندم آب توش نره و دوباره که داشتی میومدی پیشم برای کسب اجازه تو راه با خودم گفتم بره چه اشکالی داره و اینجوری شد که اونجور...
2 مرداد 1391

دعا

سلام عزیز مامان ماه رمضون امسال هم خدا به ما عمری داد و دیدیم شکر عزیزم اومدم بگم عاشقتم همه کارهات شیرین و دوست داشتنیه سر سفره افطار سفره مارو با دعاهای قشنگت پر نور میکنی دعاهای نیاز خاتونم:خدایا شکر که به ما غذای خوشمزه دادی ،مامان دادی ،بابا دادی ،من و به مامان و بابا دادی،اسباب بازی های خوب دادی ،کتابهای خوب دادی و...... عزیزم از این به بعد دوربین رو آماده میذارم که از حالت خوشگلت هم موقع دعا عکس بندازم که دستای خوشگلت رو بالا میگیری و بعد دعا میکنی آمین....................................................... ...
2 مرداد 1391

پدر

دختر گلم هميشه ناراحتي پدرها و مسئوليتشون برام غم انگيز بوده تقديم به همه پدرها :( فكر نكني براي خودم نوشابه باز كردما !!! ) پدر ... یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد     به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدم ...
1 مرداد 1391

هد هد

سلام عزیز نازم این متن رو مامانم یعنی مامان شهین برام نوشته این یعنی عشق این یعنی زندگی این یعنی همه چیز مخواستم خیلی زودتر بزارمش ولی فرصت نکردم حالا چی بهتر از این متن زیبا که انگار دوباره متولد شدم با یه دنیا عشق مادری: عزیزم بازم سلام ..... در سحرگاه بیست تیر ماه سال 1363به خانواده ما خدای مهربان فرزندی از تبار سادات عطا فرمودند ......این فرزند ما هداسادات نام گرفت .....البته نامهای زیادی برایش درنظر گرفته شد ....................ولی از همه قشنگتر به نظرمان هداسادات بود ......من همیشه بهش هد هد میگفتم ..... هداسادات در بیمارستان (دکتر هشترودیان )توسط خانم دکتر شهربانو رحمتی جراح ومتخصص زنان وزایمان به دنیا اومد....ومهدیه سادات عز...
31 تير 1391

این پست کاملا در همه

سلام به همه دوستان عزیزم میخوام اول از همه از دوستان گلم تشکر کنم که منو همیشه خوشحال میکنن و به یادم هستن و بعد هم از خونواده خودم مخصوصا خواهرم حسنا و شوهر عزیزم که یه شب زیبا برم ساختن . حالا سلام به تو دختر نازم مامانی برات از کجا بگم آها اول از حنا برات میگم یه چند وقتی بود زیر بغلت رو میخاروندیو میگفتی میسوزه هیچی هم نمیتونستم تشخیص بدم تا اینکه آقا جون گفت برات حنا بذارم مامان شهین هم برات یه حنا بی رنگ خرید من برات گذاشتم و کمی هم به موهات زدم موهات رو کمی خرمایی تر کرده فقط دقت کنی متوجه میشی الان هم بعضی اوقات میگی از اون گلها gel برام بزن منظورت حناست.  چندتا هم عکس از تولدو بقیه برات میذارم این هفته خونه مامان شهین ...
25 تير 1391

بی تو من تنهایم

از کجا آمده ای ؟              که چنین نمناکی ! زیر باران بودی ؟                ای خیال ابدی ! بی تو من تنهایم                تو چرا غمگینی ؟ من اگر می گریم              ترس فردا دارم ترس بی تو ماندن              تو چرا می گریی ؟ ای صدای قدمت               نبض دلتنگی من من اگر دلتنگم        ...
25 تير 1391

تولد يه فرشته

سلام دختر گلم عزيز دل بابا اگه فكر كردي كه من اشتباه كردمو و تولدت الان نيست ، خودت اشتباه كردي مگه فقط خودت تنهايي فرشته اي ؟؟ من يه فرشته ديگه هم ميشناسم كه امروز تولدشه اااااوووووووووننننننننننن كسي نيست جز . . . . هدي مهربون بزن كف مرتبو همسر عزيز و گل من ، كه هميشه سختيها رو به اميد آسايش ها در كنارم تحمل كرده مامان خوب و دلسوز شما كه هر لحظه به فكر آينده و رشد و تعالي شماست از خداي مهربون هم بابت اين لطف بزرگ تشكر ميكنيم البته يه تولد كوچولوي كوچولوي كوچولوي هم گرفتيم ( اونم كجا ، توي پارك !!! ) از مامني هم ميخوام لطفا عكساشو تو پست هاي بعدي بزاره ...
20 تير 1391

دست پر

                                                                           سلام عزیز دل من اومدم با یه عالمه خاطرات قشنگ از تولد آبجی فاطمه گرفته تا جمعه همین هفته و شیرین کاریهات عزیز مامان خیلی شیرین شدی همه کارات قشنگن بیا دنبالم تا برات بگم   خوب جونم برات بگه ...
18 تير 1391