جا خالی
سلام عزیز من خانوم خانوما خیلی دوست دارم الان که دارم مینویسم ساعت 2 بامداد و شما خواب پادشاهان رو میبینید بابا هم که ... تو روز نمیذاری من پای کامپیوتر بشینم همینکه حس میکنی من مخوام برم سراغش میگی مامان یه دالی کنیم من میگم چه کاری میگی هر دالی بنابر این بهترین زمان رو پیدا کردم بریم سر داستانهای این چند وقته تا اون جایی که بابا رفته بود بم برات گفتم بیا عزیزم تا جونم برات بگه............. دوشنبه ای که قرار بود بابا برگرده خونه خاله حمیده بودیم خیلی خوش گذشت آش خوردیم و کلی خندیدیم و شما هم حسابی خوردی شما هم که حیاط دیدی کلی ذوق کردی یادمه خیلی که کوچیک تر بودی رفته بودیم شهسوار خونه زنعمو شمسی تو همه عشقت این بود ک...