نیازنیاز، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

روزگار نیاز کوچولو

تا به حال چند پل ساخته ایم؟!!

سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند. یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:«من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟» برادر بزرگ تر جواب داد: «بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین...
28 مهر 1390

سفر ناگهانی

سلام عزیز مامان امیدوارم سفر بهت خوش گذشته باشه اونم چه سفری کمی با بابا و کمی هم بدون بابا ماجرا از این قرار که بابا و دایی جمال روز 3 شنبه ماموریت داشت بره تنکابن و رامسر و گیلان برای بازدید از نمایشگاه های ماشین تو این سه شهر نزدیک به هم و من و تو و آقا جون و مامان شهین هم رفتیم شهسواروبابا بعد از ماموریت اومد پیش ما ولی بیشترش باهامون نبود در کل خوش گذشت دو روز شهسوار یک روز گیلان و کسما و فومن و لاهیجان و در آخر هم ماسوله که حسابی هم خوش گذشت. البته به زودیه زود یه عالمه عکس برات آپ میکنم. راستی یه اتفاق جالب میگن دنیا کوچیکه راسته ما تازه رسیده بودیم ماسوله و تو هم حسابی خسته راه بودی و ما امیر علی رو دیدیم به همراه مام...
14 مهر 1390

نیاز مامان

سلام دخملیه من دیگه جمله های قشنگ قشنگ میگه مثلا" : بلم خلید بخلم(برم خرید).  باباش بهش گفت بیا شیر بخور گفت:بلد نیستم . عمو محمد شوهر خاله حسنا بهش میگه پچول کیه با صراحت کامل میگه هدا پچوله و گاهی اوقات هم یه احترامی سرم میذاره میگه مامان هدا پچوله. ازش میپرسم بریم دسشویی؟ میگه جیش ننم . یه کاری میخوام براش انجام بدم سریع اعتراض میکنه خودمممممممممممم. شباهم کلا" بساطی داریم اول شیر میخواد میمی نه شیر پاستوریزه بعدش هم آب بعد قصه بعدش شعر هایی که حفظه از دم و در آخر اگر دلشون خواست جیش دد توتو بخوره. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ بعدا ن...
4 مهر 1390

نیاز ورزشکار

سلام نیاز خانم من به اندازه چند ثانیه میتونه از بارفیکس آویزون بمونه و البته حلقه هم میزنه با این تفاوت که حلقه ثابت و خودش میچرخه (عکسهای بارفیکسش توی ادامه است) از شیرین زبونیای نیاز بگم به دایی جمال میگه جبه حالا چرا خدا عالمه! دیشب میگم بریم بیرون اومده میگه شب نیست میگم شبه میگه شبه نیست , شبه هست حالا بیا و درستش کن گفتم نه مامانی شب هست اونم در جواب من مامان هدا شبه نیست تازگیا هم ست پزشکی خریده چه ها که نمیکنه روزی شونصد بار فقط من معاینه میشم  فعلا" تا یه فرصت و یه شیرین کاریه دیگه اوههههههههههههههه یه چیز دیگه تازه گیا دست نزن رو هم یاد گرفته  فقط دوست دارم خودتون تصور کنید دیگه حالا بای بای &nbs...
27 شهريور 1390

نیاز شهرزادی

سلام از بس دیر اومدم کلی حرف واسه گفتن دارم که نمیدونم از کجاش بنویسم اول تا دوباره یادم نرفته از شهرزاد و عکس های نیاز بگم شاید بعضیها بگن شهرزاد کیه ؟ شهرزاد دوست منه که از وقتی نیازکم دنیا اومده دوست اونم شده بله منظورم همون مجله شهرزاده اینم از عکسهاش اینم یکی دیگش ...
27 شهريور 1390

غیبت

سلام مدت خیلی طولانی ای ما نیومدیم وهمه دوستان نگران! ممنون  راضی نبودیم در این حد خودتونو اذیت کنید بگذریم حالا از دخملی :کلی بزرگ شده دیگه قشنگ صحبت میکنه و از همه مهمتر جیشش رو یکی در میون میگه و اینکه دخترکم حسابی بزرگ شده سر فرصت عکسهاشو آپ میکنم فعلا بای ...
23 شهريور 1390

پوشک و ...

با سلام خدمت دوستان امروز ميخوام آغاز مرحله جديدي از زندگي دختر گلم رو اعلام كنم . اميد وارم ورود بيشتر به دنياي آدم بزرگا باعث كوچكتر شدن بالهاي نياز گلم نشه . از 17 شهريور نياز خانوم ديگه پوشك نميپوشه طبق آخرين اخبار تا حالا چند بار خونه هردو پدر بزرگشو آبياري كرده بالاخاره تابستونه ديگه !!!! گلهاي قالي تشنه ميشن از خاله و داييو عمو و پدر و مادر بزرگ كلي خوشحال شدن و تبريك گفتن ، خيلي برام جالب بود . از طرفي به نفع باباجونش كار ميكنه ( خرج پوشك ) ولي آي فيلم شديم !! آي فيلم شديم !! ميگه بابا "ديش" ( جيش ) با سرعت جت ميريم دستشويي اونوقت خانوم ميگه "ديش نه" ( جيش ندارم ) يا اگه بابا ببرتش جلوي در وايمسته ميگه " بابا نه ، ماما " خلاصه داستان...
23 شهريور 1390