پوشک و ...
با سلام خدمت دوستان امروز ميخوام آغاز مرحله جديدي از زندگي دختر گلم رو اعلام كنم . اميد وارم ورود بيشتر به دنياي آدم بزرگا باعث كوچكتر شدن بالهاي نياز گلم نشه . از 17 شهريور نياز خانوم ديگه پوشك نميپوشه طبق آخرين اخبار تا حالا چند بار خونه هردو پدر بزرگشو آبياري كرده بالاخاره تابستونه ديگه !!!! گلهاي قالي تشنه ميشن از خاله و داييو عمو و پدر و مادر بزرگ كلي خوشحال شدن و تبريك گفتن ، خيلي برام جالب بود . از طرفي به نفع باباجونش كار ميكنه ( خرج پوشك ) ولي آي فيلم شديم !! آي فيلم شديم !! ميگه بابا "ديش" ( جيش ) با سرعت جت ميريم دستشويي اونوقت خانوم ميگه "ديش نه" ( جيش ندارم ) يا اگه بابا ببرتش جلوي در وايمسته ميگه " بابا نه ، ماما " خلاصه داستانيه ولي خيلي جالبه ، تو اين مرحله مثل وقتي كه براي اولين بار نياز غذا خورد هم احساس خاصي داشتم . نميدونم بقيه بابا و مامان ها هم اينطورين يا نه ؟؟ در ضمن اگه ظاهر مطالب من خيلي ساده هستش و فقط متنه ببخشيد چون مقدور نيست كه تزيينش كنم