سفر ناگهانی
سلام عزیز مامان امیدوارم سفر بهت خوش گذشته باشه اونم چه سفری کمی با بابا و کمی هم بدون بابا
ماجرا از این قرار که بابا و دایی جمال روز 3 شنبه ماموریت داشت بره تنکابن و رامسر و گیلان برای بازدید از نمایشگاه های ماشین تو این سه شهر نزدیک به هم و من و تو و آقا جون و مامان شهین هم رفتیم شهسواروبابا بعد از ماموریت اومد پیش ما ولی بیشترش باهامون نبود در کل خوش گذشت دو روز شهسوار یک روز گیلان و کسما و فومن و لاهیجان و در آخر هم ماسوله که حسابی هم خوش گذشت.
البته به زودیه زود یه عالمه عکس برات آپ میکنم.
راستی یه اتفاق جالب میگن دنیا کوچیکه راسته ما تازه رسیده بودیم ماسوله و تو هم حسابی خسته راه بودی و ما امیر علی رو دیدیم به همراه مامان و بابای خوش برخوردش واقعا جالب بود.عکس این قسمت رو دلم نمیاد نذارم
................................................................................................
بعدا نوشت:عکسهای سفر........
اینجا دخملی تازه از خواب بلند شده
اینجا امر کردن ایجوری عکس بگیر
اینجا فومنه
اینم کسما
توی این عکس خرسی هم باید پیشش مینشسته
به ترتیب بابا جواد،آقا جون و دایی جمال
اینم یه خانم 91 ساله هستش ماشاا.... یادتون نره
حالا فعلا این بسه