شاهکار
برات گفتم شاهکار پس بدو دنبالم تا شاهکار رو ببینی
اول عاشق این ژستتم یادم نره یه وقت
تو این عکس هم داری غرغر میکنی
تو این عکست داری چشمت رو که به قول خودت صابون توشه درش بیار رو به من نشون میدی آخه با بابا جواد رفتی حموم و حرف بابا رو گوش ندادی دست به صابون زدی و این شد عاقبتت
این هم هدیه زندایی (زندایی مامان هدا) برای شما دستش درد نکنه
و اما شاهکار خانم خانوما مشغول بازی بودن حسابی و وقتی یادشون افتاد به دستشویی احتیاج دارن که کار از کار گذشته بود و .....
و شما محو تماشا شدی و شرمنده و تا ساعاتی سر به زیر
و این هم از این دخترک ناز من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی