نیازنیاز، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

روزگار نیاز کوچولو

خاله حسنا

1390/11/1 12:01
نویسنده : هدا سادات
812 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز مامان برات گفته بودم رفتیم نمایشگاه انسانهای مومی وقتی برگشتیم اول خاله حسنا رو بردیم خونشون شما اینقدر گریه کردی که خونه خودمون نریم یا بریم خونه مامان شهین یا بریم خونه خاله حسنا دیگه خاله حسنا هم تا دید تو رو بغل کرد برد خونشون ما هم تسلیم اوامر شاه بابا رفت وسیله هاشو از خونه آورد و شما هم آتیشی سوزوندی همه جا به هم ریخته از دست شما

اینجا داری ناهار میخوری

اینم فیگور غذا خوردنته

اینجا هم لیمو ترش خوردی به قول خودت نیمو عاشق انواع لیمو هستس مخصوصا شیرین فکر کنم روزی 5 تا یا بیشتر بخوری

اینم مدرک شیطنتهات و بیهوش شدنت

خیلی جالبه نه؟

 

تو این دوتا عکس داری با بابا دباد بازی میکنی

و همون روز به بابا گفتی من داداش میخوامتعجببفرما مامان جون دم در بدهمتفکر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان امیر علی
1 بهمن 90 13:57
rقربون لیمو ترش خوردنت عروسکم .بوس
khale hesa
1 بهمن 90 16:40
سلام عزیزه خاله یاد اون روز که میوفتم از خنده روده بر میشم آخه چقدر تونانازی تتوی رستوران همچین ژست میومدی که انگار ئاقعا واقعانی پرنسس گلدیس اومده رستورانو مفتخر کرده تازه بای بای کردن با قوطیای نوشابه وااااااااااااای که من عاشقتم که جدیدا به جای اووسژا بهم میگی حشا تو خیلی مموشکی عسلکم
مامان دینا
4 بهمن 90 0:32
سلام عزیزم.عکسات قشنگ بودن.راستی مامانی منم با یه داداشی موافقمممممما