نیازنیاز، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

روزگار نیاز کوچولو

درگیر عشق

1391/11/30 21:37
نویسنده : هدا سادات
801 بازدید
اشتراک گذاری

 

درگیر توام ، منی که مال توام ، تویی که زندگی ام هستی ،

از آغاز تا آغاز دوباره اش با دلم هستی

و تو آغاز من هستی ، این تو هستی که تنها مال من هستی ،

کسی جز تو در قلبم جایی ندارد ، عشق بی تو هیچ معنایی ندارد

این لحظات با تو بودن است ، که زندگی همیشه پر از عشق و لبخند عاشقانه است ،

این روزهای من است ، مثل آن لحظات در گرو با تو بودن است

تویی که چشمانت مرا عاشق کرده ، منی که اینک دلم بهانه تو را کرده ،

تویی که به انتظار نشسته ای ، منی که آغوشم هوس در میان گرفتنت را کرده...

تشنه ام ، تشنه ی تو را در میان خود  گرفتن ، احساس آن لحظه های گرم ،

و رفتن به اوج آن لحظه هایی که با تمام وجود درک میکنم و میدانم مال منی ، 

تنها مال من، همیشه مال هم

هیچ چیز جز تو برایم در این دنیا ارزش ندارد ،

میخواهم تا زنده ام در کنارت باشم ، میخواهم تا فرصت باقیست 

محو نگاه زیبای تو باشم

میترسم بمیرم و نتوانم تو را در آغوش بگیرم ، میترسم تو نباشی و من تنها بمیرم

میترسم بخوابم و در خواب هم نبینم تو را ، حسرت شود دیدنت ،

باز کنم چشمهایم را و ببینم دیگر هیچگاه نمیبینمت

عشق برایم همه لحظه هاست ، از اینجا که بیدارم تا آنجا که خوابم ،

و جایی که در آن دنیا میمانم ، از اینجا که در کنارمی تا آنجا

که تو را با خود میبرم و جایی که همیشه در قلبم میمانی

عشق برایم تویی و صدای نفسهایت ، هیچکس که جز تو برایم عشق نمیشود

و تو برایم مثل هیچکس نمیشوی! تو برایم مثل بارانی ،

پر از طراوت و تازگی ، تو برایم مثل این روزهایی ، روزهای پر از عشق و دلدادگی

از آنجا که خیلی دوستت دارم ، میتوانی از عمق احساسم بفهمی

تو آنقدر با ارزشی که چه عاشقانه میتپد قلبم برایت...

مه یاسی و نیاز گلی میخوان برن پارک با بابا جواد هوا هم کلی سرد بود

اینم از این عزیز من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان شهین
1 اسفند 91 1:45
مامان فدات شم .با این مامان با احساست.....قلب تو مامان وبابا همیشه سالم بتپد بر ای تو.....
بابای عسل بابا
2 اسفند 91 21:47
اینم هنر باباجونه دیگه
ننازیا باربی
26 اسفند 91 18:11
عالی بود مامان نیاز جون من هم کوچک بودم مامان ام برام ولاک درست میکرد