برگی از تاریخ تا الان
سلام مامانی دیگه این البته سعی میکنم آخرین پست قدیمی و جا موندهات باشه البته اگه خدا خواست و زنده بودیم .................................
خب از اینجایی برات بگم که کلاس ژیمناستیک میری و خیلی هم پیشرفت کردی و علاقه هم داری و موهای نانازیت رو کوتاه کردی و نانازی تر شدی مامی دوست دارم
حالا دنبالم بیا تا بقیه رو از روی عکس ها برات بگم
خببببببببببببببببببب حالا جونم برات بگه اینجا در حال رقصیدنی
و اما با بابا 4 تخم درست کردی و خیلی هم دوست داری
میل دارید درهم پلو بخورید البته اصلا جاتون خالی نبود این شاهکار نیاز خانومه و چند جور غذا
این دوتا که باشن همه کارای ما پیش میره
برای شب یلدا رفتیم خونه مامان مولود و تو عکس بعدی هم لباسی که مامان مولود برات بافته و هدیه یلداته
ماست خورهارو قربون
و اینجا هم رفتیم توچال ولی به علت هوای خراب تا ایستگاه دوم بیشتر نتونستیم بریم
این سیب رو گاز زدی و بعد اومدی ذوق کردی مامان ببین با گازام قارچ درست کردم
برقها رفت و ما هم برای اینکه حوصله مون سر نره عکس انداختیم
و بالا خره 28 صفر واز راست مامان مولود،مامان هدا،خاله عفت،هنگامه و زنعمو مریم
یعنی با ظرف شستن کشتی مارو
اینا رو میبینی به زبون شما قاشق و چنگاله جارو که عمو بهت داد شما گفتی خب قاشقش هم بده
عمو و زنعموی من اومدن خونمون و به ترتیب نیاز خانم آقا جون و عمو شجاع
تعطیلات رفتیم قم خیلی خوش گذشت عکس زیاد بود ولی غیر قابل استفاده این شادی خانم دختر دختر دایی مامان هدا و دختر پسر دایی مامان شهین
تولد مامان مولود بود رفتیم خونه شون و به قول شما غافلش کردیم(غافلگیر) و شما هم زود توت فرنگیه روی کیک رو برداشتی
حالا تا اینجا بقیه هم به روز دوستت دارم دخترم
دوستان گلم از تاخیر متاسفم و همین طور بابت طولانی شدن پست معذرت