نیازنیاز، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

روزگار نیاز کوچولو

چه معنی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

1391/4/5 13:12
نویسنده : هدا سادات
749 بازدید
اشتراک گذاری

اول از همه یه تبریک قلمبه و چاق و چله برای این روزهای قشنگ و اعیاد شعبانیهCheerleader

سلام عزیز دل من میدونم خیلی دیر کردم ولی اگه میدونستی مامان این روزا چقدر بی حوصله ام به من حق میدادی دلم گرفته دخترم هیچی و هیچ جا خوشحالم نمیکنه بگذریم........گریه

مهم اینه که شما الان خوب که هستی اومدم از این چند وقت برات بگم تا اونجایی که رفتیم خونه عزیز گفتم برات و کمک کردن شما برای نخود پاک کردن .ابرو

روزهای تابستونی شروع شده دختر قشنگم هم حسابی شیرین زبون خوشمزه

بهت گفتم بریم گلهامون رو آب بدیم گفتی دیروز آب دادیم گفتم هوا گرمه مامانی امروز هم باید آب بدیم بهشون شما هم طلبکارانه گفتی چه معنی داره هر روز هر روز بهشون آب میدیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟سوال

تازگیها لوس کردن رو یاد گرفتی نمیدونم این رفتار یعنی چی ؟

بابا جون خیست کرد مامان مولود گفت کدوم مردم آزاری خیست کرده ؟ شما هم اومدی به بابا جون گفتی بابا جون مردم آزار آزارم دادی خیسم کردیمتفکر

خلاصه که این چند وقته خیلی برات خوب بوده عروسی ،مهمونی ، پارک ، .... همه چی راستی تلد آبجی فاطمه هم بود و شما کلی بازی کردی .

پیش دکتر تغذه ات هم رفتیم 31 خرداد نوبت داشتی نوبت بعدی ات هم 30 آبان شکر خدا طبق معمول قدت 92 وزنت 12 وزنت یک کم کم بود ولی خانم پارسا گفت هیچ مشکلی نداره قدت عالیه عزیز مامان همیه سلامت باشی خیال باطل

حالا بیا برات چند تا عکس دارم....................... 

فرشته

این عکست برای امامزاده عبدالقهار توی برغونه حکایتش جالبه مامان شهین گفت هنوز زیارت نکردیم شما از ما پرسیدی کجاست؟ ما هم بهت نشون دادیم و ناپدید شدی مامانی داشتیم دنبالت میگشتیم که دیدیم اومدی بیرون میگم کجا بودی شما هم حاضر جواب گفتی زیارت کردم زیارتم قبول حق باشهمژهبغلعاشقتممممممممممممممممممممممم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

ماماشهین نیازخاتون
5 تیر 91 13:02
سلام گلم بالاخره اومدی.دلم برات تنگ شده بود هرروز می امدم ببینم عکسای قشنگتو گذاشته یانه ؟آخه ازتولد فاطمه حون چندروز مهمون داشتین بعدهم که رفتی تهران. خلاصه که خیلی خیلی دلم برات تنگ شده بود قربون اون قشنگیات با شیرین زبونیهای قشنگت ....


ممنون مامان شهین جون
مامان امیر علی
5 تیر 91 14:08
اوه اوه لباس رو ببین چه نازه ماشاله به این دخمل شیطون که این همه هم ناز داره
مامانش رو نبینم بی حوصله باشه ها بهت نمی یاد مادر دختر رو چه به این ناراحتی و بی حوصلگی هاااااااااا وای وای مادر دختر برای اینده دختر هم که شده باید خیلی قوی و شاد باشه و این قدرت و شادی را هم به اینده دخترش هدیه بده .پاشو پاشو بیا خانه ما خوش بگذرونیم


باشه میام عزیزم
مامان امیر علی
5 تیر 91 14:08
راستی چرا نمی تونم برم وبلاگ اریا جون چرا بلوکه شده ؟؟؟/


نمیدونم !!!!!!!!!!!!!!!
مامان امیر علی
5 تیر 91 14:23
راستی ما ورده برغون زیاد می ریم پدر بزرگم در کوهسار یا همان چندار قدیم زندگی میکنه .من زیاد این امامزاده ورده می رم چه جالب


واقعا خیلی جالبه
مامان آتین
5 تیر 91 15:34
الهی الهی... فدای این شیرین زبونیاش با این لباسای بامزه اش
بووووووووووووس


ممنون خاله جون
مامان فاطمه گلی
5 تیر 91 18:19
عزیزممممممممممممممممممممممممممممم چه دختر شیرین زبونی ماشالله خیلیم خوشگل وخانومه خدا حفظش کنه دوست دارم خاله