آخر هفته شلوغ
سلام مامانی جونم خوبی دخترم این روزا سرمون حسابی شلوغ بود
مامان مولود و عمو جلال و فاطمه با مامانش اینا اومدن 5 شنبه ساعت 5:30 خونه ما بودن منم همه کارامو کرده بودم آخه من خیلی کد بانو هستم تاحالا نشده بود برات بگم غذاهای خوشمزه درست کردم از قبیل قیمه نثار و قورمه سبزی به همراه کوفته تبریزی و بورانی و ژله و تزیینات خیلی قشنگ من یه مامان باسلیقه ام شما هم باید یه دختر با سلیقه بشی مامانی جونم و در آخر که حسابی خوش گذشت آخه جمعه خونه دایی محمد و شب هم خونه مامان شهین دعوت بودیم با مامانی مولود اینا تو هم که حسابی آتیش پارگی کردی مامانی دوست دارم
راستی 5 شنبه صبح نوبت دندان پزشکی داشتی و این دومین دکتر بود که گفت باید بیهوش بشی و دندونات درست بشن مامانی نمیدونم چیکار کنم خیلی نگرانم و از طرفی هم از وضعیت دندونات نگران مامانی نمیشد این یه دونه رو به مامان میرفتی باور کن به هیچ کجای دنیا بر نمیخورد .
خدایا هرچی صلاحه همونو جلوی پامون قرار بده
تا بعد خداحافظ