نمایشگاه
سلام جیگر مامانی
چند روزی بخاطر دسترسی نداشتن به نت نتونستم بیام و خاطرات شیرینت رو بنویسم و البته یکبار اومدم بنویسم که شما گفتی خودت میخوای بنویسی و اون پست پر محتوا رو تحویلم دادی حالا بریم سراغ کارهای این هفته ات :
1- اول اینکه طی یک فرصت پیش آمده رفتیم نمایشگاه وسوشرتت رو گم کردیم و دیگه نیافتیمش که نیافتیمش به نظر من خوب بود نه اینکه عالی باشه خوب بود و شما هم کلی اسباب بازی جدید خریدی فعلا ازشون عکس موجود نیست ولی زود عکس میگیرم و میذارم .
2- تولد مامان مولود بود خوش گذشت.
3- کلی بازی کردی و کلی هم بزرگ شدی دیگه محمد رو درست تلفظ میکنی و داریم با هم قرآن هم یاد میگیریم.
4- یه ناکامی هم داشتیم برای مسابقه گلهای بهشت از سیب 2 فرستادم ولی هنوز تو مسابقه نیستی دیگه هم هرچی خدا بخواد وقتی قرار نیست بشه نمیشه دیگه اکشالی نداره مهم اینه که یه انسان مفید باشی عزیز مامان که امیدوارم حالا که داری اینو میخونی شده باشی
5- مثل همیشه دوداااااااااااااااااا (به قول خودت که تازگیها میگی دوست دارم خیلی زیاد از چشماتم خیلی میاد)
6-بی مایه فطیره لطف کن به ادامه هم برو تا عکس ببینی
سوشرت مفقودی همینه اینم آخرین تصویر ازش
با زنعمو مریم داری خمیر بازی میکنی
آدمکی که با زنعمو ساختید
تاج هم گرفتی باهوشکم برای your baby can read موفق باشی عزیز مامان
ازت تست هوش هم گرفتن قراره بهمون زنگ بزنن عزیز مامان مثل همیشه سرافراز بودی از 3 سال به بالا میگرفتن ولی از شما هم گرفتن
اینم از کیک تولد مامان مولود که شما هنوز نبریده کلی خوردی اینم عکسش:
اینجا به قول خودت داری مشق مینویسی
اینجا هم هنوز مشغولی و مهیاس هم زیر میز مشغول اذیت کردن شما
مثل همیشه تا متوجه شدی دوربین به راهه فیگور اومدی نازنینم
اومدی میگی بیبی یم (bibiyam) یعنی ببینم
اینم از این مامانی جونم یادت نره من و بابا خیلی دوست داریم