عکس های اربعین خونه دایی احمد (دایی مامان هدا)
سلام مامانی جون
برات گفته بودم اربعین خونه زندایی رباب بودیم (دایی احمد) دایی خدا بیامرز هر سال اربعین نذری داشت بعد از اونم زندایی رباب همه رو دور هم جمع میکنه به قول شما زندایی مربا
اینم عکس شما و نازنین دختر پسر دایی مامان هدا
اینم شما و امیرطاها (پسر دایی خودت)دایی محمد رضا و نازنین
اینجا میبینی تو و نازنین چه جوری همدیگه رو بغل کردین بعدش چنان جنگی بینتون رخ داد که بیا و ببین
راستی امیرطاها یه زمانی پسر من بوده الان برات میگم چرا: وقتی شما نبودی اون زمانا زندایی نسرین یه نی نی تو دلش بود که خبر نداشت هست آخه امیر طاها تازه دنیا اومده بود و وقتی فهمید اولش ناراحت بود ولی وقتی فهمیدن دختر خوشحال شدن آخه محسن و امیرطاها پسر بودن و بعد مهیاس شد دختر خونشون و من امیرطاها رو یه مدت بردم پیش خودم خیلی روزای خوبی بود منم کلی روحیه ام عوض شده بود هر روز میرفتیم پارک و ....