بوشکوب
سلام دخملکم
دیروز یه اتفاق جالبی اوتاد به قول خودت دلم نمیاد سرسری ازش بگذرم من داشتم ناهار درست میکردم روبه سینک بودم از پشت سرم گفتی بوشکوب نخای منم که داشتشم سعی میکردم حرفت رو ترجمه کنم با کمال تعجب دیدم یه دستت گوشتکوب و یه دست دیگه ات هم کفگیر البته به قول خودت دسگیر حالا یکی باید میومد فک منو جمع میکرد که اصلا فکرشم نمیکردم بدونی بوشکوب چیه!!!!!!!!!!!!!!
درضمن دیگه یاد گرفتی اسم مه یاس رو درست تلفظ کنی قبلا میگفتی مهسه
راستی تا یادم نرفته از دست بابا جواد ناراحتم الان یه چند وقتیه خیلی برای ما وقت نداره در هر حال اهمیتی نداره(داره ها ولی اینجوری میگم دلش بسوزه)
تا مطالبی دیگر فعلا خداحافظ
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی