نیاز اخبانی
سلام دخمل مامان یه خاطره ای از حرفات یادم اومد باید برات تعریف کنم .
شما مریض بودی و تب کردی بردیمت حموم کلی حال کرده بودی
وقتی اومدی بیرون لرز کردی و بابا یه کلاه سرت کرد و بعدش بهت گفت نیاز افغانی شده و دقیقا سه یا چهار روز بعدش شما داشتی عکسهارو میدیدی که یه دفعه به عکس کلاهیت رسیدیم و گفتی نیاز اخبانی اولش نفهمیدیم چی میگی و وقتی متوجه منظورت شدیم ترکیدیم از خنده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی