سلامی پر از ........
سلام به همه دوستانم چه اونایی که همیشه به یادم بودن چه اونایی که یادم نکردن دلم برای همه تنگ شده و به یادتون بودم.
تو این دوماهه که ما نبودیم خیلی اتفاقها افتاده هم خوب هم بد از همه نوع فقط نمیدونم از کجا شروع کنم
آها از اونجا شروع میکنم که دخترک من تولدت مبارک عزیز مامان عاشقتم به اندازه دنیاها به اندازه ای که وصفشم سخته 14 مهر تولدت بود تولد نگرفتیم البته به قول خودت جشن نگرفتیم ولی با آقا جون که تولدش 12 مهر بود براتون یه تولد کوچولوی خودمونی گرفتیم خیلی خوش گذشت 26 مهر هم عروسیه پسر دایی مامان بود البته شبش از دماغمون در اومد آخه خبر ..........خبر..... خبر فوت دایی بزرگ من یعنی دایی عباس رو شنیدیم خیلی سخت بود خیلی حدودا 7 سالی میشد که مریض بود ولی بزرگ فامیل بود و عزیز ما خدایا همه ی عزیزانم رو سلامت بدار و همه عزیزان دیگران خیلی خبر بدو تکان دهنده ای بود به مامان گلم تسلیت میگم و از خدا میخوام همیشه سایه پدر و مادرم بالای سرم باشه .
شما عزیز جونی دندونات رو عمل کردی و سلامتی دندونات رو به دست آوردی شکر خدا دیگه میخندی غصه نمیخورم چون خوشگلتر از قبلت میشی عروسکم .
تو پست بعدی فقط و فقط عکس داریم
تا بعدی نه چندان دور خداحافظ