بهار
سلام عزیزترینم امروز تو این روزای پر از ترافیک و کم وقتی با اینکه روزاش بلنده ولی بالاخره اومدم سراغ وبت خیلی دلتنگش بودم دلتنگ همه دوستانم
دلم یکمی نمیخواد بنویسم آخه ..........ولش کن اینجا جای این چیزا نیست بعضی وقتا به سرم میزنه یه وب برای خودم تنهایی درست کنم امما نه البته شایدم آره ..
دلم بدجوری هوای یه جایی رو کرده الان دارم گریه میکنم و مینویسم یعنی خودش اومد یه دفه ای برای همون یه جا آره مامی جونم الان 5 ساله که مشهد نرفتم و نمیدونم چرا اینجوریه واقعا نمیخواد برم پیشش؟
در هر حال من خیلی دوست دارم برم ولی نمیشه طبق معمول نزدیک خرداده و کار بابایی فراوون بعدشم که کارشون تموم میشه آخرای ماه رمضون و شلوغیه مشهد دلم میخواد الان برم یا یه وقتی که یه دل سیر باهاش درد و دل کنم ولی چه میشه کرد
از شما بگم دیگه تو هم مامی صدام میکنی اگه باهات تندی کنم تو هم میری تو فاز قلدری که چون باهات بد حرف زدم نمیکنی فلان کارو اینه دگه روزگاری داریم ماااااااااااا
خب بریم برای چندتا عکس
اینم سفره هفت سین امسالمون
آنیتا ،فاطمه و نیاز به ترتیب از چپ مهمونامون تو عید خیلی غافلگیرانه بود برامون دخملهای نازنین پسر عمو بزرگ بابا جواد
ایشون هم یه نیاز خانوم جوجه خورن
ایشونم هم یه عزیز دلن که دارن سیب زمینی با یه چاقوی بچگونه پوست میکنن البته بهتره بگه قلوه کن میکنن
خونه داری شدی واسه ماما
اولین سفر قطاری دخملی که کلی ذوق کرده بودی داشتیم میرفتیم شاهرود روز پنجشنبه 5 اردیبهشت ساعت 11:20 صبح سفر خوبی بود مراسم عقد دختر عمه بابا جواد
و این عکس هم هنگام باز گشت از شاهرود روز جمعه ساعت 16:00 در تاریخ 6 اردیبهشت و شما هم مشغول خوردن پشمکی
تولد عمو داود که ما براش کیتی خریدیم کلی همه خندیدن
مامی جونم فعلا تا اینجا مختصر و مفید باشه البته پنجشنبه ظهر رفتیم باغ لاله مثل هر سال نبود من اصلا لذت نبردم ولی چالوس و ارکیده و ..............
خلاصه که بابا طبق معمول کلی بهمون خوش گذروند ممنون جواد عزیزمون آهان راستی ارکیده از رستورانهای مورد علاقه مامی شماست مخصوصا شیشلیکاش بابا میگه من مثه جاستینم (رییسشون که چینی می باشد) اگه یه رستوران شیشلیک داشته باشه دیگه منو رو نگاه نمیکنم و اگه نبود جوجه .... منم دیگه
بای نازنینم