نیازنیاز، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

روزگار نیاز کوچولو

بهار

1392/2/21 17:39
نویسنده : هدا سادات
1,531 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزترینم امروز تو این روزای پر از ترافیک و کم وقتی با اینکه روزاش بلنده ولی بالاخره اومدم سراغ وبت خیلی دلتنگش بودم دلتنگ همه دوستانم

دلم یکمی نمیخواد بنویسم آخه ..........ولش کن اینجا جای این چیزا نیست بعضی وقتا به سرم میزنه یه وب برای خودم تنهایی درست کنم امما نه البته شایدم آره ..

دلم بدجوری هوای یه جایی رو کرده الان دارم گریه میکنم و مینویسم یعنی خودش اومد یه دفه ای برای همون یه جا آره مامی جونم الان 5 ساله که مشهد نرفتم و نمیدونم چرا اینجوریه واقعا نمیخواد برم پیشش؟

در هر حال من خیلی دوست دارم برم ولی نمیشه طبق معمول نزدیک خرداده و کار بابایی فراوون بعدشم که کارشون تموم میشه آخرای ماه رمضون و شلوغیه مشهد دلم میخواد الان برم یا یه وقتی که یه دل سیر باهاش درد و دل کنم ولی چه میشه کرد

از شما بگم دیگه تو هم مامی صدام میکنی اگه باهات تندی کنم تو هم میری تو فاز قلدری که چون باهات بد حرف زدم نمیکنی فلان کارو اینه دگه روزگاری داریم ماااااااااااا

خب بریم برای چندتا عکس

اینم سفره هفت سین امسالمون

آنیتا ،فاطمه و نیاز به ترتیب از چپ مهمونامون تو عید خیلی غافلگیرانه بود برامون دخملهای نازنین پسر عمو بزرگ بابا جواد

ایشون هم یه نیاز خانوم جوجه خورن

ایشونم هم یه عزیز دلن که دارن سیب زمینی با یه چاقوی بچگونه پوست میکنن البته بهتره بگه قلوه کن میکنننیشخند

خونه داری شدی واسه ماما

اولین سفر قطاری دخملی که کلی ذوق کرده بودی داشتیم میرفتیم شاهرود روز پنجشنبه 5 اردیبهشت ساعت 11:20 صبح سفر خوبی بود مراسم عقد دختر عمه بابا جواد

و این عکس هم هنگام باز گشت از شاهرود روز جمعه ساعت 16:00 در تاریخ 6 اردیبهشت و شما هم مشغول خوردن پشمکی ابله

تولد عمو داود که ما براش کیتی خریدیم کلی همه خندیدنقهقهه

مامی جونم فعلا تا اینجا مختصر و مفید باشه البته پنجشنبه ظهر رفتیم باغ لاله مثل هر سال نبود من اصلا لذت نبردم ولی چالوس و ارکیده و ..............

خلاصه که بابا طبق معمول کلی بهمون خوش گذروند ممنون جواد عزیزمون آهان راستی ارکیده از رستورانهای مورد علاقه مامی شماست مخصوصا شیشلیکاش بابا میگه من مثه جاستینممنتظر (رییسشون که چینی می باشد) اگه یه رستوران شیشلیک داشته باشه دیگه منو رو نگاه نمیکنم و اگه نبود جوجه .... منم دیگه عینک

بای نازنینم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

حسنا
21 اردیبهشت 92 19:11
صبر کنید همگی................. هیچکسی حق نداره ازینجا بره بیرون! هدا؟ توی چشمای من نگاه کن گفتم سرتو بگیر بالا و توی چشمام نگاه کن این عکس آخری دقیقا مربوط به چه تاریخی هستش؟؟؟؟؟؟ نگو که بدون من رفتید باغ لاله رفتید آره؟؟؟؟؟؟؟ لعنتیا کی به من رکب زدین؟؟؟ من چه جوری دیگه میتونم بهتون اطمینان کنم پست فطرتا هان؟؟؟
بابا جواد
22 اردیبهشت 92 13:20
عزيزميييييييي دو ماه رو تو يه پست تعريف كردي دمتتتتتتت گرم
ماماشهین
24 اردیبهشت 92 1:05
سلام نیازم گلم.خوشبگذره....عکسهاتم قشنگ بود....
مامان دینا جون
24 اردیبهشت 92 23:16
سلام .واااییییی که چقدر بهتون خوش گذشته هعروسی وتولد وتفریح وسفر با قطار ........بابا منم دلم خواستنیاز جون هم حسابی دلبر شده هاااااا
مامان ایسا
1 خرداد 92 12:45
چه دختر نازی خدا نگه داره خوشحال میشم تبادل لینک کنیم