نیازنیاز، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

روزگار نیاز کوچولو

خوش آمدید

 

 

خدایا به حق همین چهار قل ات نازنینم ، وجودم و همه زندگیم رو به خودت میسپارم

یه تازه وارد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام به همه دوستان گلم و عزیزانم که پیش ما اومدن برای تبریک تولد دختری انشاالله حالم که بهتر شد حتما دست پر میام و پیش همه عزیزانم (مامان فاطمه کوچولو،مامان ملینا جون ،مامان دینای گلم ومامان درسا جون و همه )هم میرم ولی واقعا فعلا شرایطم اصلا خوب نیست همه عزیزانم موفق باشید. تو ادامه با یه راز منتظرتونم و اینجا میخواستم معرفی رو درست و کامل کنم اینجانب هدا سادات متولد 63 دارای 3 فرزند بوده که یکی شون رو که نیاز خانومی باشن خودم دنیا آوردم و یکیشون هم که همسرم باشن مادر شوهرم دنیا آوردن و یکیشون هم ....................... دی دی دین اگه گفتین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بله درست حدس زدین یکیشون هم تو راهه و حسابی هم داره بنده رو از پا در میاره ...
25 آبان 1392

عكس هاي خوش 3 - ادامه شيراز

دستان سلام مجدد واقعا شيراز شهر زيباييه . به نظر من و همسر هدا حتي خيلي بهتر و باصفا تر از اصفهان از همين اول بريم به ادامه مطلب اين خونه زيبا عمارت شاهپوري نام داره تقريبا در مركز شيراز دقت كنيد نياز مشغول چه كاريه ! داره عسل رو تو آب حوض ميشوره !!! و فالوده خوري در شيراز پاي ديوار ارگ كريمخان نياز و مامانش در ورودي حمام وكيل و حالا نياز بدون مامانش در حياط خانه تاريخي زينت الملك، توجه به فيگور و زبون ضروريه !! باغ زيباي ارم تو اين عكس يه نكته مهم وجود داره ؟ اگه گفتيد چرا هداجون عصبانيه ، من دارم ميخندم و نياز خيلي مظلومه ؟ قبل اين عكس من و هدا نياز رو دعوا كريم و اون هم قهر كرد و سمت چپ پله ها نشست . م...
7 آبان 1392

عكس هاي خوش 2 - شيراز

نياز خانوم در آرامگاه خاجوي كرماني حال بريد به ادامه مطلب جاتون خالي : صرف نهار و تفعلي به حافظ در ارامگاهش ... توسط نياز خانوم اينم هنر بنده و امااااا بعد از تفعل و در محوطه زيباي حافظيه : هنر نمايي نياز جون - با شمارش 1 - 2 - 3 ادامه در پست بعدي .... خدا نگهدار ...
7 آبان 1392

عكس هاي خوش

منم باباي عسل بابا سلام به همگي. الان ميخوام عكس بزارم از اوايل شهريور oKKKKK ???? خانواده ما : من ، مامان جيگر و دختر جيگر و .. سه نسل از خانواده ك مامان و دختر مامان و دختر دختر مامان !!! نياز ( عمر بابايي ) و دخترش ياد بگيريد مراقبت روووو : مامان مشغول تغذيه كودك و حالا تغذيه خود مامان اول كشك بادمجون با ليموي تازه ، بال كبابي و بعد چاي ...
7 آبان 1392

معرفی

سلام سلام به همه و همه سلام به دنیا سلام به خانوما،آقاها،پسرا و دخترا خلاصه که سلام به همه تون من و که میشناسین؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوب بذارید خودمو دوباره معرفی کنم اینجانب هدا سادات 2 فرزند دارم یه پسر و یه دختر البته باید بگم دخترمو خودم دنیا آوردم و پسرم رو با اجازه تون مادر شوهرم زحمتش رو کشیدن البته تا سن 25 سالگیش هم کل زحماتش گردن ایشون بود و همسرشون که پدر شوهر بنده باشن ولی بعد از اون کلا افتاد گردن بنده و دخترم هم خودم همه چیزش رو به عهده گرفتم . این روزا که داره نزدیک تولد 4 سالگی نیاز خانوم میشه من دلم بد جوری گرفته انگار همین دیروز بود که دنیا اومد واقعا راسته که مثل یه پلک زدن روزا میگذره و الان از همون روز یه خاطره شیرین و یه یادگا...
23 شهريور 1392

یا امام رضا بالاخره خودم و انداختم خونت!!!!!!!!!!!!!!

به نام آنکه از نام ونشان وگمان برتر است   من در میان جمع و دلم جای دیگرست …   السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)     زائری بارانی ام ، آقا به دادم می رسی؟ بی پناهم خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی؟ گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام ضامن چشمان آهوها ، به دادم می رسی؟ از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند گنبد و گلدسته هایت را ، به دادم می رسی؟ ماهی افتاده بر خاکم لبالب تشنگی پهنه آبی ترین دریا ، به دادم می رسی؟ ماه نورانی شب های سیاه عمر من ماه من ، ای ماه من ، آیا به دادم می رسی؟ من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام هشتمین دردانه زهرا ، به دادم می رسی؟ باز هم مشهد ، مسافر...
23 مرداد 1392

ما اومدیم

سلام سلام سلام ما اومدیم ولی دلمون همچنان با خودمون نیست جاتون حسابی خالی بود آهان راستی نگفته بودم ما روز چهارشنبه 29 ماه رمضون عازم مشهد بودیم و دوشنبه هم خونه خودمون بودیم خیلی جای همه خالی بود خیلی عالی بود یه سفر یهویی و عالی با بابام و مامانمو داداشمو زنداداشمو خواهریمو شوهر خواهریم البته نیاز خاتون و همسری که جای خود دارن اومدم بگم بیاد همه همه همه تون بودم بی اغراق بی لغز بی قمپز ..................
23 مرداد 1392

خدایا آیا قدر شب قدرت رو دونستم؟

سلام خدا خوبی خیلی وقت بود ندیده بودمت چقدر بزرگتر شدی انگار نه نه بهتره بگم چقدر بزرگ شدم انگار چون تو همیشه بزرگتر بودی تازه دیدمت انگار خدایا خیلی مردی یا نه خیلی زنی بازم نشد آهان خیلی خدایی یه وقتایی که نیاز یه کارایی میکنه که من از بی جنبگی داد میزنم سرش دعواش میکنم یا حتا گاهی اوقات یه نیشی هم بهش میزنم بعدش تو خلوت خجالت و عذاب وجدان خودم میگم خدایا خیلی صبوری که بهم در برابر کارهای بدم هیچی نمیگی و فقط نگام میکنی منم خیره خیره تو چشات نگاه میکنم و به کارم ادامه میدم و بعضی وقتا برای اینکه به خودم بیام دستت و میکشی به نرمی روی موهام که بعضی وقتها تازه فکر میکنم باده که داره موهام پریشون میکنه تا یادم بندازی دیگه خیلی سنگین شدم از بدی...
11 مرداد 1392

دخترک کنجکاو

سلام ملوسک من خوبی دختر قشنگم اگه میبینی که تاکید به این دارم که همیشه با خودت صحبت کنم برای اینه که وقتی میخونی احساس شخص سوم بهت دست نده و بدونی دقیقا و صراحتا با خود خود خودت دارم صحبت میکنم با خود شخص دومت عزیز من . این روزا یه چیزایی میپرسی و میگی که از تعجب جا میخورم ... 1- این سوال خیلی وقتها پرسیده میشه که ::::: ماماسی * کی خدا شخسیت ،سختیص،شستیخ،آها تشخیصصصصصصصص میده که به ما یه نی نیه دیگه بده؟ منم یه بار گفتم هر وقت که لازم باشه و شما هم در جواب من گفتی الان خیلی لازمه پس چرا صلاح نیست که نی نی داشته باشیم؟ 2- بابا و مامان من فهمیدم میخوام باکی ازدباج * کنم!!!!!! من و بابا با چشمان گشاده کی؟ امیر طاها ...
6 مرداد 1392